می بینم که آقا اشکان نظر داده
سلام آقا اشکان.خوبین؟

فارسی نویس شما خیلی روان شده است.

من هم از شما متشکرم.امیدوارم باز هم همدیگر رو ببینیم.

 

 

چترهای بسته

هوای امروز را آفتابی می کنند

چشم های تو

دل مرا ابری

 

چمدان یعنی سفر

وقتی آن را بسته باشی

و تمام امروزهای من

دلهره ی لحظه ای ست که می روی

 

تقصیر تو نیست

این روزها همه چیز تغییر می کند

حتی دیوارها هم

امروز تمیزتر از فردایند

چه برسد به تو...

 

  آنجا که سکوت قصه از آتش بود

دل بسته به یک کمان بی آرش بود

باران به تمنای زمین می بارید

افسوس که یک حادثه در راهش بود

 

بیا قدری به عقب برگردیم

نمی دانم چند سال...چند وقت...

حوصله شرح و توضیح ندارم

بیا برگردیم!

آنقدر که اگر این بار سی ساله شدم

به هر جای گذشته نگاه می کنم

تو هم کنارم باشی...

  

اسمش را هر چه می خواهی بگذار

به همبن سادگی اتفاق می افتد

می آید

و توی قلبت آرام می نشیند

و دیگر هیچکس را نمی بینی

حالا تو

اسمش را هر چه می خواهی بگذار...

  

پازلی هزار تکه ام

که برای چیدنش

همیشه یک تکه کم می آوری

قلبم را پیشترها

کسی برداشت

که سال ها پیش تر

غریبه ای

تکه ای از او را

با خود برده بود...

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : 16 خرداد 1395برچسب:,
ارسال توسط حسام