وزیر ارتباطات گفت: ایرانی‌ها ابتدا به دو شبکه اجتماعی آمریکایی و اسرائیلی مراجعه کرده بودند که از نظر امنیتی با آن‌ها مشکل داشتیم اما اکنون یک شبکه روسی را انتخاب کرده‌اند.به گزارش ایتنا از فارس، محمود واعظی درباره شبکه‌های اجتماعی اظهار داشت: مردم ما ابتدا به دو شبکه اجتماعی آمریکایی و اسرائیلی مراجعه کرده بودند که ما از نظر امنیتی با آن‌ها مشکل داشتیم و علاقه جدی ما این است که مردم ما از شبکه‌های داخلی استفاده کنند.وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات ادامه داد: دانشگاهی‌ها و برخی شرکت‌های دانش بنیان در این زمینه تلاش‌هایی کردند و حتی یکی از آن‌ها تا دو و نیم میلیون مشترک گرفت اما نتوانست خدمت‌رسانی لازم را به مردم داشته باشد.وی گفت:‌ اکنون اینکه بین شبکه‌های آمریکایی و اسرائیلی، مردم شبکه‌ای را انتخاب کردند که مالک آن روسی است از نظر سیاسی تغییری به وجود آمده است و مسئولان این شبکه حاضرند با ما تعامل کنند.وی اضافه کرد: اگر شبکه‌های اجتماعی ایجاد شوند که سرورهای آن در داخل باشد و توسط بخش خصوصی ایران ایجاد شود هم سرعت و هم امینت آن بیشتر خواهد بود.واعظی همچنین افزود: برای پیگیری موارد غیراخلاقی در شبکه‌هایی مانند تلگرام رباتی ایجاد کرده‌ایم که موارد را شناسایی می‌کند و ما در مورد آنها اقدام می‌کنیم.




تاريخ : 28 ارديبهشت 1395برچسب:,
ارسال توسط حسام

زمان دریافت خبر: دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۲۱:۱۴

منبع خبر: خبرگزاری فارس

طبقه بندی: ورزشی

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از سایت رسمی باشگاه پرسپولیس علیرضا بیرانوند دروازبان ملی پوش کشورمان که در فصلی که روز جمعه گذشته به پایان رسید در تیم فوتبال نفت تهران بازی می کرد و قصد داشت در نیم فصل به پرسپولیس بپیوندد ، دقایقی پیش با حضور در باشگاه پرسپولیس با این تیم قرارداد رسمی امضا کرد. - بیرانوند با امضای قرارداد خود به مدت 2 فصل پیراهن دروازبانی پرسپولیس را بر تن می کند تا بدین ترتیب سرخپوشان نخستین خرید خود را در فصل نقل و انتقالات ثبت نمایند. - لازم به ذکر است علیرضا بیرانوند متولد سال 1371 در شهر خرم آباد می باشد و سابقه پوشیدن پیراهن تیم نفت تهران را در کارنامه خود دارد ...


مشاهده متن اصلی خبر



تاريخ : 28 ارديبهشت 1395برچسب:,
ارسال توسط حسام

زمان دریافت خبر: دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۱۳

منبع خبر: ایرنا

طبقه بندی: ورزشی

به گزارش ایرنا در هفته بیست و هشتم و پایانی رقابت های لیگ دسته یک فوتبال، تیم نفت آبادان در حساس ترین دیدار این هفته با غلبه بر تیم فجر سپاسی که شانس صعود به لیگ برتر را داشت، جواز حضور درلیگ برتر را از آن خود کرد. - در این دیدار که در ورزشگاه تختی آبادان برگزار شد تیم نفت با نتیجه 2 بر یک از سد تیم فجرسپاسی گذشت و به همراه تیم های پیکان و ماشین سازی تبریز به لیگ برتر صعود کرد. - برای تیم نفت آبادان دراین دیدار محمد شادکام در دقیقه 32 و امیر ذلیکانی در دقیقه 49 گلزنی کرده و صعود تیمشان را به لیگ برتر رقم زدند ...

نفت آبادان لیگ برتری شد

مشاهده متن اصلی خبر



تاريخ : 28 ارديبهشت 1395برچسب:,
ارسال توسط حسام

اکنون قریب به ۱۴ سال از فعالیت من در این وبلاگ می‌گذرد. اینجا محل عرضۀ تقریباً همه نوشته‌های من در این مدت بوده است. ولی با توجه به محدودیت امکانات وبلاگ و ضرورت‌هایی که برای انتشار دسته‌بندی شدۀ آثار و نیز استفاده از امکانات چندرسانه‌ای وجود داشت، در نهایت بر آن شدم که همه نوشته‌هایم را در یک سایت شخصی متمرکز کنم.

این سایت با عنوان «سایت رسمی محمدکاظم کاظمی» اکنون فعال شده است و به امید خدا مطالبی که از این پس می‌نویسم، در آنجا منعکس خواهد شد. افزون بر آن، مطالب این وبلاگ و بعضی دیگر مطالب منتشر نشده هم در آنجا خواهد بود، به اضافۀ تصویرها، موسیقی‌ها و فیلم‌هایی که در این مدت امکان انتشار منظم‌شان وجود نداشته است. از خانم منصوره خلیلی به خاطر برنامه‌نویسی سایت و آقای وحید عباسی به خاطر طراحی گرافیک آن بسیار سپاسگزارم.

هم‌چنین سپاسگزار همه عزیزانی هستم که در این ۱۴ سال خوانندۀ این وبلاگ بودند. وبلاگ من در این مدت قریب به ۹۰۰ پست و نزدیک به ۶۰۰ هزار بازدید داشته است. این همه رخ نداد، مگر به یاری کسانی که مرا به ادارۀ آن دلگرم ساختند، هرچند در سال‌های اخیر، آنچنان که شایسته بود نتوانستم به آن رسیدگی کنم و بسیاری پیام‌ها نیز پاسخ نداده باقی ماند. امیدوارم که در سایت بتوانم پاسخگوی این محبت‌ها باشم.

این آخرین پست وبلاگ خواهد بود، ولی وبلاگ همچنان گشوده است، برای استفادۀ دوستان از مطالب گذشتۀ آن.





تاريخ : 28 ارديبهشت 1395برچسب:,
ارسال توسط حسام

اگر شما هم تا کنون با این مشکلات سروکار داشته‌اید، راه‌هایی برای غلبه بر آن‌ها یافت شده است.

- اگر در محیط وب، «ۀ» به صورت «ة» تایپ می‌شود.

- اگر در ورد، با فونت‌های B حرف «ة» به صورت «ۀ» تایپ می‌شود.

- اگر «ی» به صورت «ی» عربی و «ک» به صورت «ک» عربی تایپ می‌شود.

- اگر اعداد فارسی به صورت عربی تایپ می‌شوند.

- اگر برای تایپ نیم‌فاصله مشکل دارید.

و یک سلسله مشکلات فرعی دیگر که شرحشان در اینجا ملال‌آور می‌شود...

در این صورت از نرم‌افزار و مجموعه فونتی که معرفی می‌کنم استفاده کنید. کافی است که گام به گام به این صورت پیش بروید.

۱

نرم‌افزار Keboard Layout Manager را نصب کنید. این برنامه برای مدیریت صفحه‌کلید دستگاه شماست و شما را قادر می‌سازد که علاوه بر رفع مشکلات بالا، قادر باشید که محل نویسه‌ها بر روی صفحه‌کلید را به دلخواه خود تغییر دهید. این برنامه را آقای اکبر خرمی مترجم و ویراستار ارجمند در وبلاگ خود معرفی کرده است. نشانی وبلاگ ایشان این است.

http://www.translatorpal.blogsky.com/

این نرم‌افزار و راهنمای آن را به صورت یک فایل زیپ از لینک زیر هم می‌توانید داونلود کنید.

لینک داونلود برنامۀ Keboard Layout Manager

آن فایل راهنمای پی دی اف را که همراه با آن برنامه ارائه شده است، حتماٌ بخوانید.

 

۲

گام بعدی استفاده از یک مجموعه فونت استاندارد است که به صورت یونیکد طراحی شده باشد. در این مورد چند مجموعه فونت وجود دارد، مثل مجموعۀ Noor و Xb و... ولی من مجموعۀ IR را که از سوی مرکز اطلاع‌رسانی تهیه شده است، ترجیح می‌دهم. (البته فونت IR ممکن است که با برنامۀ این دیزاین ناسازگاری نشان دهد، ولی قابل رفع است.)

لینک داونلود مجموعه فونت IR

اگر آن برنامه را به درستی و گام به گام نصب و اجرا کنید و این مجموعه فونت را نصب کنید، بسیاری، و شاید همۀ مشکلاتی که در تایپ نویسه‌های فارسی دارید، رفع می‌شود.





تاريخ : 28 ارديبهشت 1395برچسب:,
ارسال توسط حسام

نگاهی به «برگزیده‌ی اشعار ملک‌الشعرا خلیل‌الله خلیلی» به کوشش بهروز ثروتی

خلیل‌الله خلیلی را شاعر ملی کشور ما افغانستان می‌توان دانست، چون در قرن اخیر بیش از هر شاعر دیگر افغانستان مطرح بوده و در داخل و خارج از کشور محبوبیت داشته است.

به «ادامه‌ی مطلب» مراجعه کنید.

شاید از منظر بهره‌مندی از گرایش‌های نوین شعر فارسی و دستاوردهای نوپردازان، شاعران دیگری از افغانستان هم بتوان یافت که با خلیلی برابری می‌کنند، ولی آنچه به خلیلی برجستگی می‌دهد، جامعیت آثار او از نظر موضوعات و مضامین شعری است، بدین معنی که تقریباً برای همه مسایل و دغدغه‌های مردم افغانستان در این نیم قرن اخیر، شعر سروده است. با این که قریب به سه دهه از درگذشت این شاعر می‌گذرد، هم‌اکنون هم بسیاری از شعرهایش برای جامعه‌ی افغانستان کارآمد و نمودار مسایل و مشکلات کشور است، مثل این بیت‌ها که گمان می‌کنی برای افغانستان امروز سروده شده است:

کشوری دیدم تا حلق فرو رفته به قرض

همچو شیری که فرو مانده میان لجنا

قرض بر گردن آن حلقه شده چون زنجیر

سود پیچیده به هر مفصل آن چون رسنا

شهر ما کشور اضداد بود، بی کم و کاست

بس غرایب که در آن است به سرّ و علنا

کاخ‌هایی است در این شهر به تقلید یورپ

که رسیده سر آن تا غرفات پرنا

همچو آن وصله‌ی رنگین که ز اطلس بندند

چند جا نامتناسب به کهن‌پیرهها

واندر این شهر، بسا طفل که همچون حشرات

جان سپارند میان گل و لای و لجنا

ویژگی دیگر استاد خلیل‌الله خلیلی این است که علاوه بر افغانستان، در سایر اقالیم فارسی‌زبان از جمله کشور ایران نیز شناخته شده و حتی نزد گروهی از فضلا و ادبا، صاحب نام و احترام بسیار بوده است. این که کسانی همچون روان‌شادان بدیع‌الزمان فروزانفر، محمود فرخ، رهی معیری، حبیب یغمایی، جهانگیر تفضلی و لطفعلی صورتگر شعر او را ستوده و با او مراوده و مشاعره داشته‌اند، حاکی از این حقیقت است.

هم از این روی است که تا کنون مجموعه‌های متعددی از شعرهای استاد خلیل‌الله خلیلی در ایران چاپ شده است، از دیوان‌های کامل بگیرید تا گزیده‌های مختلف و به کوشش افراد گوناگون.

اما در میان گزیده‌ها، تا جایی که نگارنده خبر دارد، تا کنون سه گزیده شعر از آثار خلیل‌الله خلیلی منتشر شده و هر سه در ایران بوده است. اولی کتابی است با عنوان «مجموعه اشعار خلیل‌الله خلیلی» به کوشش عاقل بیرنگ کوهدامنی شاعر معاصر افغانستان که در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی توسط انتشارات بنیاد فرهنگ ایران چاپ شد. دیگری «سرود خون» است که گزیده‌ای است از شعرهای دوران مقاومت و جهاد این شاعر، به کوشش عبدالحی خراسانی. سومی کتاب حاضر است، یعنی «برگزیده‌ی اشعار ملک‌الشعرا خلیل‌الله خلیلی» به کوشش بهروز ثروتی. البته یادآوری می‌کنم که کتاب بیرنگ کوهدامنی باری در سال 1372 تجدید چاپ شد، ولی با عنوان «چاپ اول» و به کوشش «مهدی مداینی» که البته نوعی سرقت ادبی بود و نگارنده در جایی دیگر بدان پرداخته است و فعلاً بدان نمی‌پیچیم.

اما از میان این گزیده‌ها، کتاب مورد بحث ما از همه کامل‌تر و جامع‌تر است، هم به دلیل زمان انتشار و هم به دلیل نوع انتخاب. کتاب بیرنگ کوهدامنی با همه ارزش کیفی خود، از نظر زمانی قدری قدیمی است و بخش مهمی از آثار اواخر عمر شاعر را که مربوط به سال‌های جهاد و مقاومت است، در خود ندارد. کتاب «سرود خون» برعکس از شعرهای قدیمی شاعر بی‌بهره است. چنین است که کتاب بهروز ثروتی را می‌توان یک گزیده‌ی خوب از آثار خلیلی به حساب آورد، از آغاز تا پایان شاعری او.

ضرورت انتشار گزیده از آثار خلیلی، بسیار احساس می‌شد، به ویژه با توجه به حجم عظیم دیوان او و افت و خیز طبیعی در شعرهایش که شاید همه متناسب با پسند و سلیقه‌ی شعرخوانان امروز نبود. کار جناب بهروز ثروتی در گزینش این کتاب از این نظر قابل تحسین است که با ذوق و سلیقه‌ی امروزی فراهم آمده و می‌تواند مخاطبان امروز شعر فارسی را تا حدود بسیاری قانع سازد.

کتاب از نظر گزینش و تدوین، کاری است نسبتاً بی‌نقص، بدین معنی که تقریباً همه شعرهای خوب استاد خلیلی را در آن می‌توان یافت، هرچند به نظر نگارنده‌ی این سطور، بعضی شعرهای دیگر از این شاعر هم بود که می‌توانست در کتاب جای گیرد یا جایگزین بعضی سروده‌ها شود، مثل غزلی که شاعر بر مزار مولانا جلال‌الدین سروده است با مطلع

همه مشت خار گشتم که زنی شرارم امشب

به هوا دهی، فشانی همه جا غبارم امشب

یا قطعه‌ی طنزآمیز «در بیمارستان هکین‌سک» یا قصیده‌ی کوتاه «دوش پرسیدم ز دل کاین سقف دوداندود چیست» و بعضی شعرهای دیگر.

ولی من به این موضوع بسیار درنمی‌پیچم، چون مبنای این قضاوت‌ها، سلیقه است و سلیقه‌ی هر شخص می‌تواند برای خودش یا جمعی که هم‌سلیقه‌ی اویند معتبر و محترم باشد.

اما آنچه دیگر سلیقه‌ای نیست و با قاطعیت می‌توان بدان حکم کرد، خطاهایی است که در مقدمه و متن شعرها رخ نموده و ارزش این اثر را خدشه‌دار کرده است. با آن که کتاب توسط ناشری معتبر همچون سوره مهر چاپ شده، به نظر می‌رسد که یا ویرایشی به خود ندیده و یا ویراستار آن هم با شعر و مسایل آن و نیز زبان فارسی رایج در افغانستان ناآشنا بوده است.

خطای بارزی که در مقدمه‌ی کتاب رخ داده و از کسی مثل جناب بهروز ثروتی که تا کنون آثار دیگری هم در موضوع افغانستان منتشر کرده است بعید می‌نماید، این است که در صفحه 8 (مقدمه‌ی کتاب) تاریخ رسمی افغانستان  چیزی جز هجری شمسی و با عبارت «بروج فلکی دوازده‌گانه» معرفی شده است، در حالی که این روشن و آشکار است که تاریخ رسمی افغانستان هم همانند ایران، هجری شمسی است. از جانبی دیگر تقویم شمسی در هر دو کشور بر مبنای بروج فلکی دوازده‌گانه است. تنها تفاوتی که وجود دارد، نام ماه‌هاست که در ایران نام‌های فارسی است و در افغانستان نام‌های عربی مثل «حمل»، «ثور»، «جوزا» و...

این را بیفزایم که که اتفاقاً در همه دنیا، تنها دو کشوری که تاریخ شمسی دارند، ایران و افغانستان‌اند و از این جهت، یک وجه اشتراک قوی بین دو کشور وجود دارد، وجه اشتراکی که متأسفانه با این کم‌اطلاعی‌ها به فراموشی سپرده می‌شود.

اما این تنها خطایی نبود که در کتاب رخ نموده است. نام کتاب در پشت جلد «برگزیده‌ی اشعار ملک‌الشعرا خلیل‌الله خلیلی» آمده است و در مقدمه‌ی کتاب «زندگی و شعر امیرالشعرا خلیل‌الله خلیلی» دانسته شده است.

مورد دیگر این که اولین عبارت از «زندگی خلیلی» در صفحه‌ی 8 کتاب دوپهلوست و چنین می‌نمایاند که خلیلی از بزرگان عشیره‌ی صافی و از رجال عصر خود بوده است، ببینید: «خلیلی‌الله خلیلی، فرزند مستوفی‌الممالک، از بزرگان عشیره‌ی صافی و از رجال کاردان عصر بود که با وجود تعلق نداشتن به خانواده‌ی سلطنتی، به اعتبار لیاقتش مدارج ترقی را به تدریج پیموده...» ولی این صفات، همه مربوط به پدر اوست و ذکر آن‌ها با این تفصیل در اولین بند زندگی‌نامه‌ی خلیلی، چندان هم ضروری نبود.

در صفحه‌ی 10 کتاب سال حکومت بچه‌ی سقاء، 1348 شمسی دانسته است، در حالی که در سال 1348 استخوان‌های بچه‌ی سقاء هم خاک شده بود. او در سال 1308 به قتل رسید.

و از این سهوالقلم‌ها و خطاهای نگارشی و ویرایشی، در کتاب بسیار است. از جمله این که در جایی «تو ام» به صورت «توأم» نوشته شده است (ص 124)؛ «تیرکش» به جای «ترکش» (ص 51)، «قرن» به جای «قرآن» (ص 73) و «جوانّی» به جای «جوانیّ» (ص 42). این‌ها گاهی به وزن و گاهی به معنی شعر آسیب زده است.

بارزترین این‌ها خطایی است که در چند جای رخ داده و وزن شعر را به هم زده است، از جمله در همه بیت‌های این غزل در صفحه‌ی 121:

در رگم خون، در برم دل، در تنم جان مرده‌ست

وای بر من، طفل اشک من به مژگان مرده‌ست

روشن است که ردیف در همه بیت‌ها باید «مرده است» نوشته شود تا وزن شعر درست شود. در صفحات 18 و 21 این کتاب هم این خطا رخ داده است.

کتاب پاورقی‌های سودمندی دارد که بسیاری از مشکلات واژگانی کتاب را برای فارسی‌زبانان ایران حل می‌کند و در معرفی اعلام تاریخی و جغرافیایی موجود در شعر خلیلی سودمند است. نکته‌ی قابل تحسین در این پاورقی‌ها امانت‌داری نویسنده است، به گونه‌ای که در مواردی که پاورقی‌ای را از منبعی دیگر نقل کرده، آن را با ذکر منبع یادآوری کرده است.

و موضوع دیگر که قابل یادآوری است، اعراب‌گذاری بعضی کلمات است که به درست خوانده شدنشان کمک می‌کند، هرچند در مواردی در این اعراب‌گذاری خطاهایی دیده می‌شود، از جمله «بُم» در صفحه‌ی 20 به معنی «بمب» در حالی که این کلمه در افغانستان به صورت «بَم» تلفظ می‌شود. و در مواردی نیز اعراب‌گذاری بسیار ضرور بوده و از نظر گردآورنده افتاده است، مثل مصراع دوم این بیت که بدین شکل کاملاً مبهم است:

از شوق کوچه‌های گِل‌آلودِ تنگ تو

در شهر شاخ‌زن به سما می‌پرستمت

به نظر من «گل‌آلود» نشانه‌گذاری به کار نداشت، ولی این کار در مصراع دوم ضرور بود، چون منظور شاعر این است: «در شهرِ شاخ‌زن به سما، می‌پرستمت». در واقع «شاخ زن به سما» نه قید، بلکه صفتی برای شهر است، شهری مملو از آسمانخراش.

ایراد دیگری که می‌توان به این کتاب گرفت و به ناشر برمی‌گردد، صفحه‌آرایی ناشیانه‌ی آن است. گاهی اتفاق افتاده که بخشی از یک شعر از صفحه‌ای جدید شروع شده است. (ص 101) عنوان‌های شعر گاهی سیاه و  گاهی خاکستری آمده است. عبارت تقدیمی شعرها گاهی ریز است، گاهی درشت، گاهی سیاه، گاهی خاکستری. فونت کتاب با محتوای آن هیچ سازگار نیست و پاورقی‌ها به طرز آزاردهنده‌ای ریز و ناخواناست. در مجموع می‌توان گفت که کتاب «صفحه‌نیارایی» شده است، نه «صفحه‌آرایی».

ولی با همه این خطاهایی که برشمردیم، «برگزیده‌ی اشعار ملک‌الشعرا خلیل‌الله خلیلی» کامل‌ترین و جامع‌ترین گزیده‌ای است که تا کنون از آثار خلیل‌الله خلیلی منتشر شده است. این کتاب از یک جهت دیگر هم اهمیت دارد و آن این که به کوشش یک اهل ادب از سرزمین ایران گردآوری شده و این خود نشانه‌ی ارتباط و داد و ستدی است که در حوزه‌های زبان و ادب فارسی میان همزبانان وجود دارد و روز به روز بیشتر می‌شود. من امیدوارم که جناب بهروز ثروتی با همین انگیزه و شوقی که تا کنون برای شعر فارسی افغانستان کار کرده است، همچنان ادامه دهد و این سنت نیکو یعنی پرداختن به ادبیات فارسی خارج از ایران را تداوم و قوت بخشد.





تاريخ : 28 ارديبهشت 1395برچسب:,
ارسال توسط حسام

به مناسبت سالگرد میلاد حضرت پیامبر اکرم(ص)

امشب مگر چه ولوله‌ در آسمان شده است؟

این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است

 

این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است

آری، در آن ستاره‌ی احمد عیان شده است

 

امروز حال دهکده‌هامان بهاری است

حتی درختِ یخ‌زده هم شادمان شده است

 

آن سنگ سرد، پر شده است از گل گلاب

آن چوب خشک، شاخچه‌ی ارغوان شده است

 

در خانه تا به چند نشینی؟ که مرد و زن

راهی به سمت برزن و کوی و دکان شده است

 

عبدالعلی به خانه‌ی فاروق می‌رود

زینب دوباره عایشه را میزبان شده است

 

اما جدال مولوی و شیخ، کم نشد

این جنگ، مثل جنگ انار و دهان شده است

 

(البته شیخ و مولوی خوب نیز هست

با همدگر به سان دو گل مهربان شده است

 

این یک به دستِ بسته و آن یک به دست باز

با یک زبان به پیش خدا همزبان شده است

 

دیروز این به خانه‌ی آن میهمان شده

امروز آن به خانه‌ی این میهمان شده است)

 

القصه، شیخ و مولوی بد، در این مقام،

هر یک به سان کوره‌ی آتشفشان شده است

 

منبر برای موعظه‌ی خلقِ بی‌نواست

منبر برای این دو نفر نردبان شده است

 

دیدم که هر کدام، به قال و مقال خود

می‌گفت نیمه‌ی پرِ این استکان شده است

 

آری، در این مسابقه، صد بار دیده‌ایم

هر کس میان باخته‌ها قهرمان شده است

 

هر کس به مذهب پدر خویش، مفتی است

هر کس به زورخانه‌ی خود پهلوان شده است

 

دعوا چه می‌کنی، که به قال و مقالتان

این شیشه بارهاست به سنگ امتحان شده است

 

دعوا چه می‌کنی که در این کاروان چرا

گاهی علی و گاه عمر ساربان شده است

 

فکری بکن که مقصد این کاروان کجاست؟

در راه او چه دزد پلیدی‌ نهان شده است؟

 

فکری بکن که مال و منال مسافران

اینک نصیب راهزن بی‌‌امان شده است

 

وهابی از طریقی و غالی به گونه‌ای

آماده‌ی، جویدن این استخوان شده است

×××

هرچند خون ما و شما را مکیده‌اند

هرچند خون ما و شما رایگان شده است

 

ما هر دو تن دو نیمه‌ی سیبیم، عین هم

سیبی که پروریده‌ی یک باغبان شده است

 

سیبی که آب خورده‌ی رود حقیقت است

رودی که از مدینه‌ی احمد روان شده است

 

رودی که شاخه شاخه شد و هر طرف که رفت،

آبِ حیاتِ یک طرفِ این جهان شده است

 

نهری به قندهار رسید و انار شد

نهری درختِ جنگلِ مازندران شده است

 

نهری به چابهار رسید و بهار کرد

نهری به رودک آمده و مولیان شده است

 

یک نهر، سوی مزرع ترکان روانه شد

یک نهر، آبخورد خراسانیان شده است

 

یک نهر آب شیرین، یک نهر آب شور

راهی به هر کرانه‌ی این خاکدان شده است

 

شیرین آن رسید به بنگاله، قند شد

شورَش، ملاحت نمک سیستان شده است

 

یک نهر، سر نهاده به دامان کوهسار

بند امیر در بغل بامیان شده است

×××

نوری که خورده است به منشور کائنات

از آن طرف برون شده، رنگین‌کمان شده است

 

یک آیه آمده است و هزاران مفسّرش

هر یک به واژه‌ی دگری ترجمان شده است

 

آیینه‌ای شکسته و هر پاره‌ای از آن

روشنگر کرانی از این بیکران شده است

 

یک پاره نزد مفتی الازهر آمده

یک پاره سهم مجتهد اصفهان شده است

 

یا در کتاب احمد حنبل نوشته شد

یا با زبان شیخ کلینی بیان شده است

×××

ختم سخن که، مولوی و شیخِ نازنین!

قصد وضو کنید که وقت اذان شده است

 

خلقی به دستِ بسته و خلقی به دستِ باز

آماده‌ی گرفتن آن ریسمان شده است

 

با این همه ستاره‌ی  پرنورِ رنگ‌رنگ

مسجد نشان دیگری از کهکشان شده است

 

افسوس، یک فدایی داعش در آن میان

آماده‌ی معاشقه با حوریان شده است

6 دی 1394




تاريخ : 28 ارديبهشت 1395برچسب:,
ارسال توسط حسام

به بهانه‌ی درگذشت محمداسماعیل اکبر، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی افغانستان.

منتشر شده در روزنامه‌ی جامعه‌ی باز در 11 آذر 1394.

برای من، اسماعیل اکبر نمادی از یک روشنفکر راستین است. من این تعبیر «روشنفکر راستین» را با تعمد انتخاب کرده‌ام. منظورم روشنفکری است که به وظیفه و رسالت اصلی روشنفکران در جامعه آگاه است و به آن عمل می‌کند.

حقیقت این است که روشنفکری در جامعه‌ی ما غالباً یک تعریف دیگر دارد. در تلقی بیشتر افراد جامعه و حتی نخبگان ما، روشنفکر کسی است جدا از جامعه. کسی است که ادعای مردمی بودن دارد، ولی این ادعایش فقط در شعارهایی که برای مردم می‌دهد ـ و گاهی دور از خواست‌ها و نیازهای مردم است ـ خلاصه می‌شود و در رفتارهایی از جنس کافه‌نشینی و حضور در محافل و مجامع نخبگان و یا سکانداری در مطبوعات، به ویژه دنیای مجازی، و برای مردم حکم صادر کردن و تعیین تکلیف کردن و با باورها و اعتقادات آنان سر ناسازگاری داشتن.

روشنفکران ما غالباً از مردم فاصله دارند، از مردم بی‌خبرند و در عین حال تمایلات خود را به عنوان خواست و نیاز مردم مطرح می‌کنند. ادعای رهبری فکری جامعه را دارند، ولی فاصله‌شان با مردم آن قدر زیاد است که مردم آن‌ها را نمی‌بینند تا به دنبالشان حرکت کنند. و باز اگر حرکت کنند چه می‌شود؟ مسیری که آن‌ها پیشنهاد می‌کنند، گاهی خلاف جهتی است که مردم می‌پیمایند و یا باید بپیمایند.

بسیاری از روشنفکران ما رفتاری و گفتاری ضد دینی دارند، آن هم در جامعه‌ای دین‌مدار که هنوز در فهم سنتی از دین گرفتار است. بسیاری از آن‌ها با آداب و رسوم و سنن کشور سر ناسازگاری دارند، در حالی که در زندگی خودشان حتی نمی‌توانند این آداب و سنن را به کنار نهند.

از جانبی دیگر بسیاری از روشنفکران ما اهل نظریه هستند نه اهل عمل. اهل گفتار هستند نه اهل پندار. حتی گاهی اهل گفتار هم نیستند و فقط اهل پندار هستند.

بسیاری از این‌ها با زبان مردم سخن نمی‌گویند؛ اصطلاحات خاص خود دارند؛ سخنشان برای مردم غیر قابل فهم است و دور از دسترس. حتی گاهی خودشان نمی‌دانند چه می‌گویند و فقط تظاهر به طرح مطلب می‌کنند. از انسان‌دوستی، آزادی عقیده، آزادی مطبوعات، آزادی زنان، برابری اقوام و طبقات اجتماعی سخن می‌گویند، اما در خانه‌شان نوکر و پیشکار دارند و با خانواده‌شان خشونت می‌ورزند و در نشریه‌ای که کار می‌کنند، حتی یک نظر مخالف را برنمی‌تابند. گاهی کم‌شکیب‌ترین آدم‌ها در برابر افکار مخالف، همین طرفداران آزادی عقیده‌اند.

روزگاری روشنفکران چپ با گرایش‌های تند و ناشکیبانه‌ی خود مملکت را تباه کردند؛ زمانی روشنفکران دینی و اکنون نیز روشنفکران غیردینی. ودر این میان به گمان من اسماعیل اکبر رشنفکری بود از جنسی دیگر. از آن گونه‌ای که در مملکت ما متأسفانه بسیار نبوده است.

من با استاد اکبر بدان مایه حشر و نشر نداشته‌ام که بتوانم تصویری دقیق از او عرضه کنم. البته مطالب و گفتگوهایی از ایشان خوانده بودم و در مقاطعی از زمان که استاد اکبر در مشهد بود و چند روزی را میزبان ایشان بودیم و نیز باری در کابل دیدار ایشان از نزدیک برایم میسر شد، ولی این در حدی نبود که برای این تصویر دقیق کفایت می‌کند. با این هم بعضی از خصایل ایشان را از این منظر عرض می‌کنم.

بر خلاف غالب روشنفکران ما، اسماعیل اکبر مرد عمل بود و مرد حضور در عرصه سیاست و اجتماع. سال‌ها تجربه فعالیت‌های تشکیلاتی و سیاسی داشت و بخش مهمی از عمرش را در مبارزه‌ای عملی گذرانده بود و عوارض جسمی سال‌های سختی و زندان و مبارزه را با خود داشت.

باز بر خلاف بسیاری از روشنفکران ما که دگم‌اندیش و انعطاف‌ناپذیرند، او فردی بود که یک سیر طولانی از تحولات فکری را گذرانده بود، از تعلق فکری به جریان‌های چپ بگیرید، تا دلبستگی به ادب و عرفان اسلامی. از این نظر او به معنی واقعی کلمه روشنفکر بود، یعنی انسانی خردورز که اگر در نتیجه مطالعات و اندیشه‌هایش ناچار باشد همه باورهای پیشین خود را به کنار نهد، جرئت و توان این کار را داشته باشد.

برخلاف بسیاری از روشنفکران ما که نوعی تکبر علمی و رفتاری دارند، او انسانی بود بسیار فروتن، صمیمی و خوش‌برخورد. با آن که در عمل جزء متدینان معمول به حساب نمی‌آمد، بسیاری از آموزه‌های دینی را در او می‌دیدیم. در سخت‌ترین شرایط زندگی، قانع بود و با کمترین داشته‌ها می‌ساخت. هیچ‌گاه و در هیچ مرحله از دشواری‌های شدید جسمی و معیشتی، خنده را از لبانش دور ندیدیم و هیچ‌گاه شکایتی و شکوه‌ای از وضعیت شخصی خودش، از او نشنیدیم. با همه تجربه‌های سیاسی و مبارزاتی که انسان‌ها را خشن و تند می‌سازند، به شدت لطیف بود و رقیق‌القلب.

بسیار اهل مطالعه بود. هم کتابخانه‌ای غنی داشت و هم از همه محصولات ادبی و علمی روزگار باخبر بود. من در کتابخانه‌اش در کابل، حتی کتاب‌های تخصصی در مورد فن کتاب‌آرایی و ویرایش را می‌دیدم که هیچ‌گاه و در کتابخانه هیچ ناشر و ویراستاری ندیدم.

بسیاری از روشنفکران گمان می‌برند که به اعتبار این که این‌ها نخبگان جامعه هستند، خانواده‌شان باید جور همه رفتارها و مقتضیات زندگی آنان را بکشند. بسیار نخبگان هستند که از بس غرق در عالم خویش‌اند، فرزندانشان هیچ بهره‌ای از تربیت علمی و اجتماعی آنان نمی‌برند و به حال خود رها شده‌اند. ولی اسماعیل اکبر فردی بود بسیار مهربان و مسئول نسبت به خانواده و بسیار جدی در پرورش علمی و تربیتی فرزندان خود. فرزندان فرهیخته و دانشمند اسماعیل اکبر، بهترین نشانه این سخن هستند، گذشته از فرزندان معنوی بسیاری که این مرشد معنوی پرورده است و تأثیر گرفتن از منش و دانش او معترف‌اند.





تاريخ : 28 ارديبهشت 1395برچسب:,
ارسال توسط حسام

(برای مهاجرانِ کم‌بختِ کشورم)

فصل کوچ پرندگان شده است، چه نشستی که «من دلم تنگ است»

سنگ‌پشت پرنده باش و برو، برو آنجا که نور و آهنگ است

گفته بودی که «هر کجا برویم آسمان رنگ ثابتی دارد»

آسمان را چه می‌کنی جانم؟ به زمین‌ها ببین که صد رنگ است

×××

سنگ‌پشت پرنده‌ای شده‌ای، می‌پری از فراز اردوگاه

نه حواست به اخم سرباز است، نه خیالت به خشم سرهنگ است

مرزبانان گیج از حیرت چشم‌شان چار تا شود، چه عجب؟

آنچه نزد تو کمتر از گامی است، نزد آنان هزار فرسنگ است

با صدای بلند داد بزن: «مرزبانان کودن و مفلوک!

چشم‌تان چار تا شود، بشود؛ حق‌تان است پایتان لنگ است»

با صدای بلند داد بزن: «مرزبانان کودن و مفلوک!

چشم‌تان چار تا...» ولی افسوس زیر پای تو صخره و سنگ است

×××

بگذرید ای پرندگان از ما، هر کجا می‌روید، خوش بروید

سنگ‌پشت پرنده بودن‌ ما در چنین وضع، مایه‌ی ننگ است

10 آبان 94

سنگ‌پشت: لاک‌پشت





تاريخ : 28 ارديبهشت 1395برچسب:,
ارسال توسط حسام

کدام کشف و کدامین شهود و کو الهام؟

بمیر شاعر بیچاره با چنین اوهام

 

چه شد که بعد چهل سال هم ندانستی

که چشم را به چه سازی شبیه جز بادام؟

 

نخوانده یک دو ورق‌پاره در صناعت شعر

نکرده فرق، میان جناس با ایهام

 

همیشه بوده به پندار، ثانی صائب

همیشه بوده به گفتار، تالی خیّام

 

ولی نبرده به کردار، هیچ خیر از تو

نه والدین و نه ابن سبیل و نه ایتام

 

نشسته بر در ارباب بی‌مروت دهر

که خواجه کی بدرآید، کنی به خواجه سلام

 

مگر به حرمت میراث‌داری سعدی

شوی به دفتر انبار غلّه استخدام

 

چه رفته است که شاگرد حضرت رحمان

هماره چشم به اِنعام دارد از اَنعام

 

نبوده یک دو قدم در هوای نان حلال

همیشه دربه‌در یک دو جرعه آب حرام

 

نشسته‌ای، که مگر از مدارج ملکوت

خدای شعر، تو را مصرعی کند اکرام

 

اگر نکرد، به دیوان حضرت حافظ

زنی تفأل و شعری از آن بگیری وام:

 

«به آب روشن می عارفی طهارت کرد»

تو نیز از سر تقلید از آن، ‌کنی اقدام

 

ـ به آب روشن می می‌کنی طهارت اگر،

به آفتابه بریز آن شراب، نی در جام ـ

 

سخنورا! که به بام کلام داری راه،

همین مَثَل بشنو از حقیر و، ختم کلام

 

همیشه بردن اشتر به بام آسان است

و سخت آن که فرود آورندش از سر بام

12 آبان 1394




تاريخ : 28 ارديبهشت 1395برچسب:,
ارسال توسط حسام